سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دنیا پس از سرکشى روى به ما نهد ، چون ماده شتر بدخو که به بچه خود مهربان بود ، سپس این آیه را خواند « و مى‏خواهیم بر آنان که مردم ناتوانشان شمرده‏اند منّت نهیم و آنان را امامان و وارثان گردانیم . » [نهج البلاغه]

داستان

 
 
کفتگو با ایشواریا رای و ...(یکشنبه 87 آبان 19 ساعت 6:40 عصر )
45 سال قبل یه فیلم با بازی دیلیپ کومار و مادوبالا در مورد امپراطوران هند ساخته شد و حالا درسال 2008 فیلم دیگری در مورد این پادشاهان با بازی ایش و ریتیک به کارگردانی آشوتوش ساخته شده. دریه برنامه خاص با عوامل کلیدی این فیلم مصاحبه ای از سوی شبکه سی ان ان هند صورت گرفته در حالی که سوالاتی هم از سوی تماشاچیان داخل استودیو و هم خارج از استودیو در جاهای مختلف هند پرسیده میشه.

راجیو سردبیر این شبکه : اجازه بدین از اشوتوش شروع کنم. حدود چهارسال پیش تو تصمیم گرفتی که این فیلم رو بسازی اما گفتی موضوعش رو موقع اکران فیلم می گم.

آشوتوش: داستان چهار سال پیش به ذهن من افتاد اما من تشخیص دادم که باید آمادگی بیشتری برای این فیلم داشته باشم به خاطر همین اول سوادس رو تموم کردم و بعد با حیدر علی نویسنده کار جودا اکبر کار رو شروع کردیم.

راجیو رو به ایش و ریتیک: چی تو داستان فیلم بود که شماها جواب بله به فیلم دادین

ریتیک: خوب داستان فیلم بسیار دوست داشتنی بود. داستان به طور مشخص در اختیار من قرار گرفت، داستانی که در مورد یه امپراطور بود و یه توافق بزرگ در طول فیلم می خواست انجام بده. آشوتوش می دونست که من ممکنه در مورد محتوای فیلمنامه و داستان واکنش نشون بدم برای همین هم تمام جزئیات رو برای من شرح داد و به هیچ وجه قصد نداشت که محتوای فیلم رو من در حین کار بفهمم.

ایشواریا: چیزی که من رو به داستان جلب کرد این بود که فیلم در مورد ظواهر اون زمان مثل جواهرات، کاخ و لباس فاخر و غیره نبود بلکه درواقع روی داستان فیلم خیلی تکیه شده بود. به خوبی شرایط اون دوران شرح داده شده بود.

برای یه شخصی مثل تو که کاملا تو این کارها کارآزموده است چطور ممکنه این فیلم متفاوت از فیلم های دیگرش باشه

آیشواریا: در واقع اون چیزی که وجود داره اینه که نوع برخورد به شخصیت جودا چطور بوده و چطور در اون زمان می خواسته به تصویر کشیده بشه. به هر حال این داستان مابین یه پرنس و امپراطور بود و جذاب.

راجیو رو به ریتیک: من جایی خوندم که تو زندگی همه چیزش درباره زنه و این هیچ فرقی برای اون نمیکنه.

ریتیک: خوشبختانه این داستان در مورد مراحل اولیه زندگی اکبره که به تصوی رکشیده شده.( قهقهه ملت در استودیو) در فیلم فقط یه زن در زندگی اکبر وجود داره. با وجود اینکه اون طرفدارن زیادی داره اما .... خوشبختانه ما وارد مسایل بعدش نشدیم.

( اینجا صدای ایش درمیاد میگه بذار بری خونه اون موقع این عقیده ات ور میذاری کنار یه چیز دیگه میگی. مردم میزنن زیر خنده. ریتیک هم میگه بهتره دراین مورد حرفی نزنیم چون وارد مسایل خطرناک میشیم)

نیشا از کولومبوس پشت خط تلفن از ایش سوال می کنه: من مصاحبه اخیر تو رو با راجیو در مورد جودا اکبردیدم و تو گفته بودی که داستان فیلم در اسناد موجود نیست من م یخواستم بدونم که ایا این داستان خیالیه یا نه دلیلی برای وجود داشتن اون داری؟

آیشواریا: به طور قطع یه داستان عاشقانه بین این زن و شوهر وجود داره. دلیل اینکه ما گفتیم این داستان یه حماسه رمانتیکه و نه یه رویداد تاریخی اینه که این بخش از داستان در تواریخ نوشته نشده و ما به طور قطع نمی دونیم که واقعا چه تعامل احساسی مابین اونها اتفاق افتاده.

راجیو: چطور شماها از یه دوران مدرن به موقعیت اون دوران در سالهای گذشته نقل مکان کردید

ریتیک: واقعا لازم و ضرویه که تو در مورد فردی که نقش مهمی د رتاریخ ملت تو داشته بخوانی و مطالعه داشته باشی چون تو مسئولی در قبال اون چیزی که میگی و انجام میدی. من وقتی با نقش درگیر شدم دایما بیشتر بیشتر با شخصیت اون آشنا می شدم و چیزهای تازه تری رو کشف می کردم.

آیشواریا: نزدیک شدن من هم به این شخصیت به همین صورت بوده. شاید من قبلا فیلم های تاریخی دیگه ای که مربوط به زمانهای دور بوده بازی کردم مثل دیوداس یا اومرائو جان اما من شخصیت جدیدی رو از آشوتوش دریافت کردم که اون می خواست به تصویر بکشه .نگاه اون به جودا فرق داشت. و واقعا شگفت اور بود که بگم آشوتوش به قدری کرجات رو خوب دکوراسیون داده بود که ما واقعا حس می کردیم که در اون زمان و دوره قرار داریم و به اون دوره متعلق هستیم. هیچ ماشینی یا هر وسیله نقلیه ای اونجا وجود نداشت و ما واقعا حس می کردیم که به اون دوره منتقل شدیم. ( ریتیک اینجا میگه انگار یه ماشین زمان مارو به اون دوران می برد)

راجیو: تو از هلی کوپتر شخصیت هم استفاده میکردی؟

ریتیک: بله، بعضی مواقع.

آیشواریا: آره اون خوب پادشاهه در حالی که من با فیل به سختی و تنها راه می رفتم. ( اینجا همه می زنن زیر خنده خود ایشم با حرکات موزون راه رفتنش رو با فیل نمایش میده)

امتیاز از فلوریدا و از پشت تلفن از ایش و ریتیک سوال میکنه: ریتیک سیبیل تو در جودا اکبر واقعی بود یا مصنوعی؟ (اینجا قیافه همه تماشایی بود به خصوص ایش)


ریتیک: امتیاز خوب قطعا سیبیل واقعی بوده ( اینجا ریتیک یه قیافه بامزه از خودش درمیاره دیگه همه می دونن که سیبیل ریتیک مصنوعی بوده دیگه خلاصه ریتیک حسابی بیچاره رو سر کار گذاشته بود.ایشم که اینجا میزنه زیر خنده. بعد تماشاچیان دست و هورا میزنن)

امتیاز روبه ایشواریا: آیشواریا بازیگر مورد علاقه تو به جز ریتیک و ابیشک کیه؟ ( قیافه ایش اینجا بهت زده است. بعد دوباره همه میزن زیر خنده.)

ریتیک : از خداخواسته اوه آقا ازت ممنونم که منو تو این لیست قرار دادی بقیه اش هم با خودت. (آیش اینجا هرت هرت میخنده. بقیه هم با ایش هرت هرت می خندن)

آیشواریا: وقتی آبیشک و ریتیک رو تو مهم ترین بازیگران مورد علاقه من میگی خوب من هم پیشنهاد میدم که همه بازیگرایی رو که من باهاشون کار کردم تو این لیست قرار بده.

سوال یه تماشاگر از بنگلور، تو این برنامه به طور زنده با شهرهای دیگه تماس برقرار می شد و مردم سوالاتشون رو از گروه جودا اکبر می پرسیدن: آیشواریا تجربه شرکت در برنامه اوپرا برات چه جوری بود و آیا اوپرا به تو هم یه عکس یادگاری داد؟

آیشواریا: بله ، اون به من یه عکس یادگاری دادو باید بگم که اون تجربه برام خیلی لذت بخش بود. اما از اون لذت بخش تر برای من نشستن د راین استودیو روبروی این تماشاگران باور نکردنی و صحبت کردن با تو از طریق تلفنه. ( اینجاست که تماشاچیان دیگه نمی تونن تحمل کنن دوباره جیغ و هورا و دستشون شروع میشه. ایول به ایشواریا که همکلام شدن با مردم خودش براش خیلی با ارزش تر از شرکت کردن د ربرنامه موفق اوپراست.)


تماشاگر بنگلوری رو به ریتیک: ریتیک آیا این تجربه سختترین تجربه تو بود و ایا برات به تصور کشاندن این شخصیت تاریخی سخت بود؟

ریتیک: من احساس می کنم که تمام کارهایی که من در طول مدت فعالیتم انجام دادم تو برحه زمان یخودش سخته. اما من اعتقاد دارم که این نوع برخورد بازیگر به کارش سختی یا آسونی رو تعیین می کنه اینکه اون چه قدرکارش رو دوست داره

تماشاگر بنگلوری رو به آشوتوش، ما همه می دونیم که لاگان در اسکار جزء فیلمهای منتخب اسکار بوده آیا فکر می کنی که جودا اکبر هم این مقام به دست بیاره؟

آشوتوش: باید اول بهتون بگم که قصد از ساختن این فیلم برای به دست اوردن جایزه یا شرکت در جشنواره نبوده، چیزی که مهمه اینه که شما این فیلم رو دوست داشته باشین. در وهله اول درک شما از فیلم مهمه و بعد از اون بقیه مسائل پشت سر هم پیش خواهد امد.


صبا خان از پاکستان رو به ایش می پرسه البته از پشت تلفن باز هم: خیلی برای من شگفت آوره که می تونم از طریق تلفن باهات صحبت کنم. سوال من از تو اینه که واکنش تو نسبت به نقد های منفی که منتقدین ازت می کنن چیه آیا برات ناگراره و تو رو به ترس می ندازه؟

آیشواریا: بذارید اینو اینطوری بگم، ما به این دلیل می گم ما چون همه دوستان من توافق دارن که این رو بگیم. ما توانایی ساختن اون چیزی رو می خواهیم بدست بیاریم رو داریم. این کمک می کنه که ما مهارت خودمون ور محک بزنیم. ما نقش خودمون ور در فیلمها بازی می کنیم اما در پایان از تماشاچیان و منتقدین نظر و ایده و دریافت می کنیم، و می فهمیم که چه کاری رو بعدا باید بهتر انجام بدیم که باعث رشد بیشتر ما بشه. و با چه کارگردانی باشیم تا مارو بهتر به مقصود برسونه. در وافع این نظرات مارو بهتر راهنمایی می کنه. ( صبا: خیلی ممنونم از جوابت و باید بگم به شدت منتظر دیدن فیلم جودا اکبر هستم و خدا حافظت باشه. آیشم جواب میده: فیلم رو ببین و مارو با حمایت منتقدانه کامل همراه کن. تشویق حاضرین)

تماشاگر از دهلی: ریتیک؛ کار کردن با آیشواریا قبل و بعد از ازدواج چطور بود؟ ( اینجا صدای اوووووووو حاضرین بلند میشه. ایشم که مثل همیشه میخنده .بیچاره ریتیک همینطور میمونه)

ریتیک: خوب من هم ازدواج کردم. و فکر می کنم که باید این رو بگم که ازدواج باعث میشه هر کاری بهتر انجام بشه. و اگر تغییر در آیش به وجود اومده باشه ما م یتونیم اون رو در طی فیلم ببینیم. آیشواریا یکی از بهترین بازیگرانی است که حین کار خودش رو فراموش میکنه و خودش رو وقف کار می کنه. منم بازیگر از خود گذشته ای هستم. اصلا ما باید خودمون ور وقف کار کینم و این واقعا جای خوشحالی داره که با کسی همبازی باشی و کار کنی که به نقش بزرگی که در فیلم داره کاملا بی توجه و به خوب شدن کل فیلم اعتقاد داره و برای اون تلاش میکنه. آیشواریا یه همچین بازیگریه.

آیشواریا: من هم همین اعتقاد رو درباره ریتیک دارم و به نظر من ترکیبی رو که شما در صحنه می بینید کاملا بین ما وجود داره و ما واقعا از کار کردن با همدیگه لذت بردیم. (تشویق حاضرین)

تماشاگر دهلی: فیلم صحنه ها یاکشن هم زیاد داره. آیاتعلیمات خاصی دراین رابطه دیده بودی یا رژیم غذایی خاصی هم داشتی؟

ریتیک: بله، رژیم و تمرین کار همیشگی منه. من همیشه دوست دارم خودم رو با تمریناتی که فیلم نیاز داره همراه کنم . اینکه حالا به هدفم رسیدم یا نه رو نمی دونم.

تماشاگر دهلی رو به ایشواریا: چه فرقی بین زن دراون دوره و در این زمان می بینی؟

آیشواریا: می دونی چیزی که من بهش رسیدم اینه که شاید زن در همه زمانها باشه اما زن همیشه یه زنه و اون بر زمان اولویت داره و زمان در دست اونه و این به سادگی در این داستان به تصویر کشیده شده.(اینجا دیگه خانمهای سالن به وجد میان)

از دهلی: آشوتوش تو با شاهرخ و امیر و ریتیک کار کردی اگر بخوای در مورد بازیشون نظر بدی چه نمره ای به اونها میدی؟ (بازم صدای اووووووووو حاضرین بالا میره)

آشوتوش: در مورد امیر و شاهرخ باید بگم من در طول مدت کاریم با اونها خیلی رفت و امد داشتم و کار کردن با اونها برام واقعا راحت و دوستانه بود. من استیل بازی اونها رو می دونم. اگر به امیر نگاه کنید می بینید که اون یه بازیگر روشمنده و حتما همه چیز رو قبل از اولین سکانس روی کاغذ با ذکر جزئیات می خواد تا بتونه به کارش نزدیک بشه.

شاهرخ کسیه که اطلاعات اولیه و اصلی میگیره و بعد سر صحنه خودش رو خود به خود با همه چیز وفق میده. من هنوز نتوستم به شخصیت ریتیک دست پیدا کنم اما تو این مدت فهمیدم که ریتیک ترکیبی از امیر و شاهرخه. اون مثل امیر روشمنده و مثل شاهرخ خود به خود همه چیز رو به خوبی دریافت می کنه. اون همیشه من رو با مهارتهاش شگفت زده کرده.

تماشاگر چاندیگار: به عنوان یه بازیگر این فیلم نسبت به فیلم های گذشته ات چه سختی داشت؟


ریتیک: تمام فیلم هایی که من کار کردم برام عین یه مبارزه بوده. من اعتقاد دارم که وقتی کاری انتخا بمیشه باید تمام تلاشت برای اون کار صرف بشه تا پتانسیل های درونی تو به عنوان یه انسان کشف بشه. بنابراین من آگاهانه فیلمهایی رو انتخاب کردم که ازشون می ترسیدم مثل دووم، گویی میل گیا یا کریش. وحالا جودا اکبر جودا اکبر بزرگترین ریسک و مبارزه من بود. من ماهها از آشوتوش می پرسیدم که آیا تو از اتنخاب من مطمئنی

تماشاگر از چاندیکار: آیا شخصیتی وجو داشته که تو در فیلمهات کاملا با اون عجین شده باشی؟

ریتیک: بله وجود داشته. اگر نتوسته باشم شباهتی رو پیدا کنم راهی به جز این وجود نداره که من میتونم با شخصیت رو راست باشم. من فکر می کنم که در جای دیگری وجود دارم و باید کار رو انجام بدم.

تماشاگر از بمبئی که در بین حضار نشسته: این سوال رو از هم از ایش دارم از ریتیک. چه شباهتها یا تفاوتی رو بین عشق های این دوران و راون موقع می بینید؟

ریتیک: اگر شما احساس عشق رو تجربه کرده باشین اون موقع می فهمید که عشق جادوییه که در میلیونها فرم می تونه ظهور پیدا کنه و داستان عشق جودا و اکبر هم جادوییه. یه معادله باعث میشه که این عشق شروع بشه اما آروم آروم تبدیل به یه عشق زیبا میشه. بودن در کنار دیگری و لدت بردن با اون بدون اینکه کاری برای لذت بردن از لحظاتت انجام بدی. یعنی خود به خود لذت بخشه.



آیشواریا: لحظات بین این دو نفر کاملا ساده و پاک و خالصه. اون خیلی واقعیه و چیزی نیست که تو صفحه صد بعضی از رمانها به قلم آورده شده باشه.

راجیو: صحنه های رزم با شمشیر، حیوانات ، اسبها،فیلها. چطور با این ها کار کردین. من یادمه ایش گفت با همه اینا لذت می بره به خصوص صحنهها ی رزم.

آیشواریا: من صحنه ها یاکشن خیلی کم داشتم. من که با فیلها مبارزه نکردم. ریتیک همه این کارها رو کرده و اون بیشتر از من صحنه های اکشن داشت.

ریتیک : اما آیش و حرکات اکشن واقعا با هم مچ بودن. اون کاملا یه دختره اکشنه. اون هر چه زودتر باید شنل بپوشه. ( بازم بمب خنده فضا رو پر می کنه آیش از اون ور غش می کنه)

راجیو: ما فهمیدیم که تو د رجودا اکبر آسیب دیدی؟

ریتیک : من همیشه آسیب می بینم. این دیگه با زندگیم عجین شده. اگر شما کاری رو قبول می کنید مجبورید گاهی اوقات خودت رو به خطر بندازی.

راجیو: این بار زانوت آسیب دید؟

ریتیک: زانو، ساق پا جاش رو شما انتخاب کیند همه جام آسیب دید.( اینجا حالا ریتیک برای تماشاچیان یه مقدار همونطور نشسته می رقصه. بعد اونها هم که منتظر کف و دست و هورا شون بالا میره)

تماشاگر از بمبئی: کارهای زیادی رو تو ریتیک رد کردی. من می دونم که تو دل چهتاهه، سوادس و رنگ د بسنتی رو رد کردی. آیا از اینکه اونها رو رد کردی افسوس می خوری؟

ریتیک: تمام اون فیلمها فیلم های موفقی از آب در اومدن. و من احساس می کنم که هر فیلمی سرنوشت خودش رو داره و من فکر می کنم که من هم می تونستم اون رو در یه مسیر درست حرکت بدم.

راجیو: آشوتوش تو در جایی گفتی که برات خیلی مهمه که فیلمی مثل جودا اکبر خوب از آب دربیاد و موفق بشه. نه فقط به خاطر فیلم بلکه به خاطر تمام فیلمهایی که در این ژانر ساخته میشن. تو معتقدی که موفقیت این فیلم بر روی سازندگان دیگر در این صنعت تاثیر خواهد گذاشت؟

آشوتوش: صنعت سینما و مخاطبین اون نیاز دارن که باعث رشد همدیگر بشن. انی به این معنیه که اگر ریتیک و آیشواریا روی یه همچین حماسه ای کار می کنن و اون رو قبول می کنن می تونه باعث ورود بازیگران بیشتری به این نوع داستانها هم بشه.

راجیو: چه چیزی بیشتر از همه در سر صحنه براتون دلچسب و به یاد ماندنی بود؟

ریتیک: این یه سفر کاملا لذت بخش بود برای من. تمام افراد گروه اینطور برانگیخته شده بودن که کاری درخشان رو ارائه بدن و این کار توسط آشوتوش تزریق و هدایت می شد.

آیشواریا: آشوتوش یه مرد آقای متشخص خوبه که موقعیتی اون رو به ترس ننداخت و او بر همه چیز تسلط داشت.

هر بازیگری در مورد همبازیش قبل از اکران فیلم خیلی خوب حرف میزنه. حالا ما برای این دو همبازی یه سری تست داریم که ببینیم اینا چقدر همدیگر رو خوب می شناسن.

آزمون آیشواریا:

دووم 2 تنها همکاری ریتیک و شوهر تو نبود چه فیلم دیگری رو این دو تا با هم بازی کردن؟

آیشواریا: مه پریم کی دیوانه هون (درست)

ریتیک دو تا فیلم هم با پدر شوهرت بازی کرده اسمشون چیه؟

آیشواریا: گبی خوشی گبی غم و لاکشیا (درست)

به جز دووم و جودا اکبر یه کارگردان دیگه می خواسته شما رو برای فیلمش به کار بگیره اون کیه؟

آیشواریا: سوباش گای ( درسته)

کدوم بازیگر زن بیشترین بازی رو با ریتیک داشته؟

آیشواریا: کارینا (درست)

اولین فیلم ریتیک؟

آیشواریا: کاهو نا پیار هه (درست)

آزمون ریتیک:

اولین فیلم آیش ایروار مانی راتنام بود. اما اولین فیلم آیش در بالیوود چی بوده؟

ریتیک: اور پیار هو گایا (درست)

اولین فیلم آیشواریا به زبان انگلیسی؟

ریتیک: عروس و تعصب (درست)

در محبتین آیشواریا نقش دختر آمتا باچان رو بازی کرد. در خاکی نقش زنی که آمیتا می کشتش رو بازی کرد. اما یه جا آیش نقش خواهر آمیتا رو بازی کرد؟

ریتیک: هوم کسی سه کم نهین (درست)

آخرین فیلم هندی که از آیش اکران شد؟

ریتیک: گورو (درست)

اسم شخصیت آیش در دووم2 ؟

ریتیک: سونهری (درست)

واینم یه خبر خوش


جودا اکبر توانست در ده روز اول 740 میلیون روپیه در سرتاسر دنیا فروش کند.

جودا اکبر فیلم مشترک ریتیک روشن و ایشواریا رای در سرتاسر دنیا و در ده روز اول 740 میلیون روپیه یا 74 کرور فروش کرد. این فیلم درمناطقی مثل راجستان، مادیا پرادش و جی پور اکران نشده اما با وجود این توانسته 527 میلیون روپیه فروش کنه. همونطور که می دونید هزینه ساخت این فیلم چیزی حدود 40 کرور بوده و یکی از پرهزینه ترین فیلمهای تاریخ سینمای هند به شمار میره اما فقط در ده روز نه تنها تونست تمام خرج این فیلم رو دربیاره بلکه دوبرابر اون فروش کنه.

در امریکای شمالی این فیلم 5/2 میلیون دلار فروش کرده که معادل 10 کروره و باید گفت یکی از پرفروش ترین فیلمهای تاریخ بالیوود در این منطقه به شمار میره. در انگلستان هم یکی از ده فیلم پرفروش تاریخ بالیوود است که توانسته در ده روز اول 4/1 میلیون دلار فروش کنه. در منطقه خلیج فارس جزء پنج فیلم پرفورش تاریخ بالیوود در ده روز اوله و 800 هزار دلار فروش داشته. دراسترالیا دومین فیلم پرفروش تاریخ بالیوود در ده روز ابتدایی اکران بوده و تونسته رقمی برابر 15/1 کرور بفروشه. در دیگر نقاط جهان هم مبلغی برابر 5/1 کرور فورخته.

لازم به ذکره که یو ام پی تهیه کننده و توزیع کننده این فیلم قراره فیلم رو در 6 مارس به زبانهای تامیلی و تلگویی برای ساکنین اون منطقه هم اکران کنه. این شرکت تلاش داره که فیلم رو در راجستان به نمایش بذاره.


منبع : سینمای حرفه ای جهان








بازدیدهای امروز: 1  بازدید

بازدیدهای دیروز:0  بازدید

مجموع بازدیدها: 8306  بازدید


» لینک دوستان من «
» اشتراک در خبرنامه «